محل تبلیغات شما

من نمیدانم آن سالها چه بود که می نوشتیم . چه چیز ما را به نوشتن راه میداد و نوشتن در روزمره ما از ما دور نبود . حالا ترس برم داشته از نوشتن در درگاهی که آنلاین است و مخاطب دارد. البته که برایم مجهول است که هنوز دارد یا تب آن سالها بود . در این سالها که در تاتر پناه گرفته بودم و یک تاتری بی مخاطب بودم و هنوز هم گوشه نشینی اختیار کرده ام بیشتر مخاطب برایم بی مفهوم است . اما چیزی مرا به اینجا بازگردانده . نمیدانم تب اینروز هاست یا اثرات چیزهاییست که میدانم اما به اینجا بی اعتمادم برای بازگوییش . عجیب است . انسان غیر از یادآوری ، چه چیزها که نباید از خودش ببیند . اگر بنویسم هراس به یاد هراس میفتم . این را فقط خود لحظه ایم میدانم که چقدر تلفظ این دو با هم متفاوت است . به هر روی طاقتم طاق شده . در میانه ی خاموشی نیستم اما چراغ نوشتن فاصله ای انداخته در من . 

 

در میانه ی ننوشتن

زاده ی اضطرای جهان . چشم هایت را ببند و زمزمه کن . بگذار در دود سیگارم مخفی ات کنم ...لعنت به تو .

پس باد ما را با خود خواهد برد ...............................

نوشتن ,مخاطب ,سالها ,بی ,هم ,برایم ,در میانه ,نوشتن در ,میانه ی ,بودم و ,به اینجا

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رُگـــــا تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) صلوات