من نمیدانم آن سالها چه بود که می نوشتیم . چه چیز ما را به نوشتن راه میداد و نوشتن در روزمره ما از ما دور نبود . حالا ترس برم داشته از نوشتن در درگاهی که آنلاین است و مخاطب دارد. البته که برایم مجهول است که هنوز دارد یا تب آن سالها بود . در این سالها که در تاتر پناه گرفته بودم و یک تاتری بی مخاطب بودم و هنوز هم گوشه نشینی اختیار کرده ام بیشتر مخاطب برایم بی مفهوم است . اما چیزی مرا به اینجا بازگردانده . نمیدانم تب اینروز هاست یا اثرات چیزهاییست که میدانم اما به اینجا بی اعتمادم برای بازگوییش . عجیب است . انسان غیر از یادآوری ، چه چیزها که نباید از خودش ببیند . اگر بنویسم هراس به یاد هراس میفتم . این را فقط خود لحظه ایم میدانم که چقدر تلفظ این دو با هم متفاوت است . به هر روی طاقتم طاق شده . در میانه ی خاموشی نیستم اما چراغ نوشتن فاصله ای انداخته در من .
+امروز بهانه ایست برای کام گرفتن سیگار از لب های تو .
درباره این سایت